فرهنگ سنتی و قبیله یی در دو طرف دیورند سکویی برای پرش های استعماری
نویسنده :مهرالدین مشید نویسنده :مهرالدین مشید

 

 

فرهنگ سنتی و قبیله یی در دو طرف دیورند بستر  پرورش توطیه های استعماری

قسمت ششم

رویداد های تاریخی به اثباب رسانده است که افغانستان قبرستان مهاجمین بوده  و هر مهاجمی که جنگ را در میدان نظامی باخته است . ناگزیر به توطیه ریزی شده است . این توطیه ها بصورت زود هنکام سبب پیروزی ا ستعمار گردیده است . در این توطیه ها استعمار توانسته است که با خریدن زعمای مزدور افغان تیغ را بر کام آزادی خواهان بگذارد .  با تاسف که زعمای افغان در هر برهه یی از تاریخ فریب توطیه های دشمنان را خورده و حماسه های مجاهدین را بیرحمانه به قربانی داده اند .  گذشته از اینکه بریتانیا توانست با خریدن و تطمیع کردن سیاسی رهبران و زعمایی به نام پادشاهان  افغان سرنوشت این مردم  را به قربانی بگیرند . در سه دهۀ اخیر شاهد بیرحمانه ترین معاملۀ شماری به نام رهبران مجاهدین با استخبارات پاکستان ، ایران ، روسیه ، هند و غیره بودیم و هستیم که چگونه با  آرمان مجاهدین بازی کردند و سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفتند .  چنانکه از سه دهه بدین سو ما شاهد توطیه های خطرناک استخبارات پاکستان بر ضد مردم افغانستان هستیم .  استخبارات جهنمی پاکستان در زمان  جهاد رهبران  جهادی را اسیر سیاست های خود نمود و فرماندهان  جهادی را مزدور خود گردانید و  حتی تا امروز دامنۀ  مزدوری آنانی دامن پهن کرده است که دیروز مهمانان خاص ماموران استخباراتی  پاکستان در "صدر استدیوم " پشاور بودند و امروز در وزارتخانه ها و پارلمان کشور و حتی در نهاد های قضایی و سارنوالی کشور زیر حمایت نظامیان امریکایی نوکران گوش به فرمان استخبارات پاکستان هستند .  طالبان در آنسوی جبهه و این ها در این سوی جبهه در تبانی مرموز با امریکایی ها و بریتانیایی ها هر روز به رنگی بدون هر گونه خستگی برای نظامیان پاکستانی کار مینمایند .

این گونه رهبران مزدور و زعمای خود فروش در طول تاریخ آبروی رزم آوران و مردم افغانستان را به باد داده اند و در  چنگال توطیه های آنان به سان موم نرم گردیده اند .  امریکایی ها امروز بعد از نه سال جنگ بالاخره دریافته اند که چگونه زیر سندان  دسایس خود رهبران مخالف و موافق افغان را مانند موم نرم نماید ؛ بویژه حالا که مطمین شده اند ،  در جنگ افغانستان بازنده شده اند و جز راهی برای فرار از  این کشور چارۀ دیگری ندارند . بدون شک  در تلاش اند تا طالبان را زیر ساطور سنت و دولت کابل را زیر هاون دموکراسی به قربانی بگیرند .  شکست پذیری امریکایی ها کار شناسان شان را واداشته است تا برای کاخ سفید مشورههای تازه یی خلاف جنگ بدهند .   چنانکه  

گروپ مطالعۀ افغانستان (2009 – 2010) (1) متشکل از پالیسی سازان ، ماموران عالیرتبۀ سابقه ادارۀ امریکا ، شخصیت های اکادمیک ، سرمایه داران و غیره شخصیت هایی است که با حکومت امریکا در رابطه با مسایل افغانستان سرو کار دارند . نتیجۀ کار خود را در یک سند به نام "راۀ  جدید به پیش – برای تجدید نظر بر استراتیژی در افغانستان"  چنین ارایه کرده است :

تشویق تقسیم قدرت و آشتی ملی در افغانستان ؛ البته طوری که  قدرت باید با گروپها و اقوام مختلف از جمله طالبان تقسیم گردد و شرط قانون اساسی از میان برداشته شود .

کاهش دادن به عملیات  و کمرنگ ساختن حضور نظامی بخصوص در جنوب افغانستان ؛ زیرا جنگ طالبان را قویتر و شدید تر میسازد و به اقتصاد امریکا ضربۀ شدید وارد میکند .

تمرکز بر القاعده و عملیات ضد تروریستی توام با افزایش توجه  به امنیت شهروندان امریکا با استفاده از قوای خاص و استخبارات .

توجه به انکشاف اقتصادی ؛  زیرا فقر در افغانستان و ناکامی  حکومت در مقابله با آن زمینه را برای قوی شدن طالبان ، تروریزم ، مواد مخدر و قاچاق انسان آماده ساخته است  .

دخیل ساختن بازیگران  جهانی ومنطقه یی در بازی افغانستان یعنی کاهش جضور نظامی امریکا توام با کاهش دادن به رقابتهای همسایگان و بازیگران منطقه یی در افغانستان ، به شکلی که باید به آنها زمینه بازی نمودن نقش بیشتر در افغانستان داده شود .

به باور این گروپ امریکا ، افغانستان را ترک نکند ؛ اما استراتیژی موجود در این کشور را تغییر بدهد ؛ زیرا دوام آن منافع  حیاتی این کشور را به خطر مواجه میسازد . این سند با اشاره به هزینه های   سالانۀ  100 ملیارد دالری جنگ افغانستان و طولانی ترشدن آن نسبت به جنگ ویتنام ، جنگ امریکا در  افغانستان را جنگ بر سر تقسیم قدرت در کشوری دانسته  که هیچگاهی حکومت مرکزی نداشته است .  این جنگ را جنگ تقسیم قدرت میان گروههای درگیر و حل مشکل بین حکومت مرکزی و ولایات عنوان کرده است . این سند در آخرین تحلیل منافع امریکا را در ثبات سپاسی منطقه نهفته یافته و دولتمردان کاخ سفید را برای تامین امنیت منطقه یی توصیه کرده است .

اندری گروزین (2) یک نویسنده  و کارشناس روسی می گوید : امریکا میخواهد  پایگاههای پیشرفته و نیرومندی را در منطقه دارا باشد تا تمام آسیای میانه را اشغال نماید .  درست این سند زمانی از سوی این گروپ مطالعاتی امریکایی منتشر شده است که مرزا اسلم بیگ رییس ارکان سابق پاکستان و کار شناس  نظامی این کشور که تجربۀ فراوانی از سال های جهاد مردم افغانستان بر ضد شوروی داشته و از اوضاع سیاسی و نظامی مجاهدین افغان آگاهی کافی داشت و رابطۀ تنگا تنگ او با رهبران وفرماندهان جهادی امری آفتابی است ، در گفت وگو با روز نامه های پاکستانی گفت : طالبان (3) هر نوع پیشنهاد همکاری با امریکایی ها را رد کرده اند . وی افزود که امریکا در افغانستان شکست خورد و در جستجوی خروج از این کشور است . طالبان برای امریکا گفته اند که اول تضمین های مطمینی برای خروج نیرو های خود بدهند و بعد آمادۀ هر نوع مذاکره با آن است . وی افزود که امریکا کوشید با راندن طالبان یک حکومت ملی را در افغانستان بوجود آورد ، اما در این برنامه شکست خورد . وی از تحولات ژرف در افغانستان طی چند هفتۀ  آینده خبر داد و این تحولات را سرنوشت ساز خواند  . وی با خروج نیرو های خارجی ار افغانستان به افزایش نقش پاکستان در افغانستان نیز اشاره نمود  .  این گونه سخنان مرزای قدیم را که در سیاست های نظامی گرانۀ پاکستان و حتی امریکا دست درازی دارد ، نمی توان به هیچ گرفت  ؛ بویژه این که سردار نظامی پاکستان بعد از مدت ها سکوت زبان را گشوده است و این گفته های او را نمی توان از نظر افگند .

از این اظهارات  پیدا است که در پشت پرده امریکا باز هم در تبانی با پاکستان مصروف توطیه ریزی بر ضد مردم افغانستان است و این گونه ابراز نظر ها گفته های فایز صاحب نویسندۀ روز نامۀ " افغان جرگه" را در خاطرهها تداعی میکند که در شمارۀ 217 ، 21 سپتمبر روزنامۀ افغان جرگه نوشته است (4 ). وی در این نوشته به  آمدن یک عضو حزف خلق اشاره دارد که از پاکستان آمده بود و خبر مهمی مبنی بر احتمال تحول مهم و بنیادی در افغانستان با خود آورده و آنرا با مرد شماره دوم حکومت ربانی در میان گذاشته بود که به میلی او رو به رو شده بود ؛ اما دو یا سه هفته بعد ازآن طالبان به سرعت برخلاف تعهدات شان با امریکا به اشارۀ استخبارات پاکستان ملا بور جان را کشتند کابل را تصرف کردند .  در حالیکه نیرو های طالبان  در حومه های پلچرخی میماندند و نیرو های مسعود کابل را ترک میکرد .  با ترک نیرو های مسعود  یک حکومت ملی در افغانستان تاسیس میشد که نشد . این برنامۀ بود که امریکایی ها بعد از معاهدۀ بن بصورت ناتمام و نیم بند در عملی گردانیدن آن اقدام کردند .

بعید نیست که در نزدیکی ها تحول بنیادی و سرنوشت سازی در افغانستان در دست اجرا باشد که باز هم در هاون سیاست های نظامیگرانۀ امریکا آب دیده شده است و به محک رسیده است . بدون شک  باز هم سر نخ آن در توطیه های دیگر امریکا گره خورده است .

امریکایی ها میدانند که در برابر گروۀ سنتی طالبان قرار دارند که با همه ناشکنی ها و لجاحت ها دست شان در دستان استخبارات پاکستان گره خورده است و امریکا در گشودن این گره آنقدد مفلس هم نیست ؛ زیرا امریکا میداند که طالبان در بستر فرهنگ سنتی و قبیله یی زاده شده و رشذ کرده اند . باز هم فرهنگ سنتی که نمادی اسلام گونه داشته و با تنۀ قبیله یی و سنتی سر از گریبان اسلام کشیده است  . این اسلام با آنکه در ظاهر سر دشمنی با فناوری و مظاهر تمدنی غرب دارد ؛  اما آنقدر خطر جدی را متوجه نظام سرمایه داری امریکا نمی سازد و از دیدگاۀ  سیاسی و اقتصادی  هم چندان برای امریکا پرمخاطره نیست ؛ زیرا نظام سنتی طالبان زیر پوشش اسلام  نمی تواند دیوار ناشکننده یی در برابر استر اتیژی های  امریکا باشد ؛ بویژه زمانیکه دست طالبان بوسیلۀ نظامیان پاکستان به دست امریکا داده شود و پیوند آنان از القاعده هم بریده شده باشد ؛ زیرا حکومت متمرکزی در افغانستان شبۀ دولت سعودی چندان برای امریکا خطر آفرین نه ؛ بلکه آشتی پذیر است .  در این میان بازنده تنها مردم افغانستان هستند  که باز هم زیر ساطور دسایش امریکا به کمک نزدیک نطامیان پاکستان خورد می شوند و باز هم در چنبرۀ یک توطیۀ دیگر سخت گیر خواهند ماند .

طالبان که اکثر رهبران آنان از مناطق جنوب و شرق کشور بوده و رهبری آهنین این گروه را ملا هایی در دو طرف خط دیورند دارد که در طول تاریخ از نا فرمانبردار ترین ، ناقرار ترین و پر تشنج ترین نقطه در منطقه بوده است  . بنا برتشنج دوامدار در این منطقه بیشترین انرژی این مردم صرف امور نظامی و جنگی شده و فرصت نیافته اند تا بخشی از انرژی خود را صرف اندیشیدن برای تحرک فکری و فرهنگی نمایند ؛ گرچه مهاجرت ها بیرون از دایرۀ دیورند فرصت هایی را برای شماری از باشنده گان این منطقه فراهم کرده است تا با فرهنگ غرب آشنایی  حاصل نمایند و از فناوری های جدید غربی بی نیاز شوند ؛ اما با این  هم ازاین که خاستگاۀ فرهنگی این ها بستر سنتی بوده و در هر زمانی تاثیرات خود را بر آفکار آناند در هر خالی برجا گذاشته است .

این در حالی است که خاستگاۀ اصلی طالبان پشاور پاکستان بوده و سابقۀ فعالیت های طالبان به دوران جهاد بر ضد نیرو های شوروی بر میگردد که از آن به بعد موسسات تحصیلی و مدارس دینی زیادی به کمک کشور های عربی تحت نظر استخبارات و نظامیان پاکستان بوجود آمد . استخبارات پاکستان نه تنها به حمایت مدارس دینی پرداخت و کمک های امریکا را نیز به  این ها جلب نمود ؛ بلکه به تدریج این مدارس به پایگاۀ نبرد بر ضد نیرو های شوروی مبدل شدند .  حمایت مخفی امریکا از بنیادگرایان اسلامی در افغانستان سبب دلگرمی نظامیان پاکستان گردیده و فعالیت های استخباراتی خود را در گسترۀ وسیعی در مدارس دینی آغاز نمودند . چنانکه سازمان سیا در سال 1980 گزارش محرمانه ییرا به جیمی کارتر رییس جمهور وقت امریکا تسلیم نمود که درآن حمایت مخفی از بنیادگرایان اسلامی به عمل  آمده بود که در افغانستان بر ضد شوروی می  جنگیدند که  به عنوان سیاست جدید در برابر گسترش کمونیسم مطرح شده بود . زاهد حسین (5) از نویسنده گان وال استریت ژورنال در این باره نوشته است که پاکستان در این دوران میدان جنگ بین دولت های مسلمان عربستان و ایران مبدل شد .

از آن به بعد به تعداد مدارس دینی در پاکستان هر روز افزوده شد و هزاران مدرسۀ دینی  در پاکستان تاسیس شد ؛ گرچه مدارس زیادی در شهر های لاهور ، کراچی وراولپندی تاسیس گردید ، اما بیشترین این مدارس در شهر ها و نواحی خیبر پشتونخواه قرار داشتند . چنانکه در سال 1988 برابر به زمان درگذشت ضیاالحق (6) در پاکستان بیشتر از 8000 مدرسۀ مذهبی بصورت ثبت شده و در حدود 25000 مدرسۀ بدون ثبت وجود داشت . بعد از مرگ او بر شمار این مدرسه ها افزوده شد که فارغان آنها به جنگ چچن ،  بوسنیا ، آذربایجان و  کشمیر برای جنگ فرستاده میشدند .  در این مدارس شمار زیادی از طالبان  جلب و جذب میگردیدند که بیشترین شان به فامیل هار فقیر افغانستان و پاکستان تعلق داشتند ؛ زیرا آموزش های دینی دراین مدارس رایگان بوده و هم زمینۀ اعاشه و اباطۀ طالبان دراین مدارس آماده بود که با تاسیس دانشگاۀ  اسلامی اسلام آباد و جلب شاگردانی از کشور های آسیای میانه ، چچین ، سینکیانگ چین این روند وارد مرحلۀ تازه یی شد که بعد ها این دانشگاه به یکی از مراکز خوب سربازگیری القاعده مبدل گردید . این مدارس که در ابتدا دانش آموزان محدودی داشتند ، به تدریج به شمار طالبان افزوده شد و حتی در شماری مدارس تعداد دانش آموزان به 2500 طالب رسید . 

به اساس گزارش تحقیقاتی مرکز تحقیقاتی پوهنتون هارورد (7) که بنا بر مصاحبه با سران طالبان صورت گرفته است . نوشته است که در کمپ مانسهره 2500 طالب تحت آموزش و در مدرسۀ کویته از 500 تا 600 طالب مصروف آموزش هستند .  در مدرسه های دیگری در پشاور از 2000 تا 4000 طالب مصروف آموزش هستند .

موسسۀ بین المللی بحران "آی سی جی" به اساس سروی یی در سال 2003 شمار طالبان را در مدارس دینی این کشور 7.1 ملیون  تن ذکر کرده بود . در این گزارش آمده است که پاکستانی های مقیم بریتانیا سالیانه 90 ملیارد روپیه برابر به در آمد پاکستان از محل مالیات های مستقیم این کشور را به مدارس پاکستان کمک مینمایند

این مدارس بالاخره به مراکز سربازگیری تنظیم های جهادی مبدل گردید که این همه سربازگیری در سایۀ همکاری های نزدیک استخبارات پاکستان صورت میگرفت که گروههای اسلامی یی به رهبری مولانا فصل رحمن ،  مولانا سمیع الحق و مولانا نورانی ، قاضی  طفیل احمد و قاضی حسین احمد و دیگران این روند را سرعت بیشتر می بخشیدند .  این گروهها مسؤولیت مستقیم طالبان را در مدارس خود به عهده داشتند . در بستر این مدارس دینی بود که جنبش های تنظیم الطلبه بصورت شاخه های مستقل در بدنۀ حزب اسلامی به رهبری مولوی خالص و انجنیر حکمیتار ، حرکت انقلاب اسلامی به رهبری مولوی محمد نبی محمدی ، حرکت انقلاب اسلامی به رهبری مولوی منصور و مولوی موذن و  جمعیت اسلامی به وجود آمدند .

 =هفتم = د

 

یاد داشت ها :

1 - ویسا ، شمارۀ 1306 ، 22 سپتمبر

2 - خدمتگار ، شمارۀ 157 ، 20 سپتمبر

3 - ویسا ، شمارۀ 1306 ، 22 سپتمبر

4 - مسعود درمذاکره با رافایل معاون وزیر وقت امریکا پذیرفته بود که نیرو های خود را ازکابل بیرون کرده وطالبان هم نیرو های خود را در حومۀ پلچرخی جابه جا نمایند ؛ اما با کشته شدن ملابورجان بوسیلۀ اشتخبارات پاکستان این برنامه بهم خورد و طالبان وارد کابل شدند . افغان جرگه ، شمارۀ 217 ، 21 سپتمبر

5 - ماندگار، شما رۀ  335 ، 31 می

6 -  ماندگار، شما رۀ  335 ، 31 می

7 - باختر ، شمارۀ 258 ، 19جون

 






July 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي